معرفی کتاب تهوع از ژان پل سارتر :

متن مرتبط با «مولانا» در سایت معرفی کتاب تهوع از ژان پل سارتر : نوشته شده است

نوشته زیبا و اسرار سوختن نی و مولانا

  • اسرارِ سوختن نی نی  خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب می‌روید. در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها می‌کنند و می‌سوزانند و این سوختن تا سحر ادامه می‌یابد.در دل شب، بهنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و  پُر از اسرار بگوش می‌رسد و تا سحر غوغایی برپاست...!دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب، به نیزار سوخته می‌روند؛بعضی از نی‌ها نسوخته‌اند و در آتش سرخ شده یا بقولی پخته شده‌اند.نی‌های سرخ شده را جمع‌آوری می‌کنند و از بین آنها، جدا سازی آغاز می‌شود. برخی از نی‌ها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد سازِ نی اصیل می‌خورند. برخی بدرد فلوت و نی‌لبک و دوسازه، قشمه و... اما موضوع اینجاست! آن دسته از نی‌ها که ساز می‌شوند، باید زمانی که نواخته می‌شوند، اسرار سوختن را بیان کنند.مولانا در اولین بیت از دفتر اول، در مثنوی خود  از "نی" می گوید:بشنو از نی، چون حکایت می‌کنداز جــدایی‌هــــــا شـکایت می‌کنداما در عرفان، یکی از معانی نِی؛نه است، نیی، نیستی، هيچی..در حقیقت، نِی، نماد انسان فارغ از خود است، دلباخته‌ی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی...!پایین‌تر از همه خود را می‌انگارد، ولی در مقابل، به درکِ اشرف مخلوقات رسیده و می‌داند که ؛ معشوق از او، تعهد گرفته اما منیَت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چندگانگی گذشته، وحدت ساخته و جز "او" را نمی‌بیند.نی حدیث راهِ، پـر خون می‌کندقصه‌های عشقِ، مجنون می‌کندیک‌شب آتش در نیــستانی فتــــــــادسوخت چون اشکی‌که بر جانی فتادشعله تا سرگرم کار خویش شدهر نی‌ای شمع مزار خویش شدنی به‌آتش گفت:کاین آشوب چیست؟مرتورا زین سوختن مطلوب چی, ...ادامه مطلب

  • غزل 2092 مولانا در رابطه با خداحافظی مولانا با شمس :

  • آن دلبر من آمد بر من               زنده شد از او بام و در من گفتم قنقی امشب تو مرا           ای فتنه من شور و شر منگفتا بروم کاری است مهم            در شهر مرا جان و سر منگفتم به خدا گر تو بروی       , ...ادامه مطلب

  • غزل بسیار زیبا از سلطان عارفان مولانا :

  • من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیاآن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیابر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقاندور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیانانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره راآن عاشق نان, ...ادامه مطلب

  • غزل بسیار زیبا از حضرت مولانا :

  • من این ایوانِ نُه تو را‌ نمی‌دانم،‌ نمی‌دانم من این نَقّاشِ جادو را‌ نمی‌دانم،‌ نمی‌دانم مرا گوید مَرو هر سو، تو اُستادی، بیا این سو که من آن سویِ‌ بی‌سو را‌ نمی‌دانم،‌ نمی‌دانم هَمی گیرد گَریبانم،‌ ه, ...ادامه مطلب

  • غزل بسیار زیبا از شاعر عارف نامدار مولانا :

  • ای زندگی تن و توانم همه تو  جانی و دلی ای دل و جانم همه توتو هستی من شدی از آنی همه من  من نیست شدم در تو از آنم همه تو باز آی که تا به خود نیازم بینی بیداری شب های درازم بینی نی نی غلطم که خود فراق تو مرا کی زنده رها کند که بازم بینی هر روز دلم در غم تو زارتر است وز من دل بی رحم تو بیزارتر است بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا  حقا که غمت از تو وفا دارتر است خود ممکن آن نیست که بر دارم دل  آن به که به سودای تو بسپارم دل گر من به غم عشق تو نسپارم دل دل را چه کنم بهر چه می دارم دل در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است  هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است از درد تو هیچ روی درمانم نیست  درمان که کند مرا که درد,بسیار,زیبا,شاعر,عارف,نامدار,مولانا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها